نقش تو
 
زندگی زیبا می شود اگر......
 
 

 

از نظرم چو می روی هم نرود خيال تو

می روم و نمی رود  به دام دل غزال تو

 

  

مرغ دلم گشوده پر تا برسد به بام دل

رفع عطش كند دلا زآ ن لب چون زلال تو

 

  

هر بصری نمی توان لايق ديدنت شود

گوهر و دُرّ آتشين حل شده در جمال تو

 

  

نقش تو در ضمير دل حك شده گوئی از ازل

تا به ابد كشيده ام به سينه ام مدال تو

 


ايوب ! ياس و ياسمن سنبل و سرو ونارون

جمله به سجده آورد باغ وچمن هلال تو

 

 



نظرات شما عزیزان:

nika
ساعت13:47---5 مرداد 1391
به دلم افتاده بود که امشب حتما خوابت را میبینم

انقدر خوشحال بودم که تا صبح خوابم نبرد...


maryam kumar
ساعت2:39---5 مرداد 1391
سلام دوست خوبم
از خوندن شعرات لذت بردم ممنون
خوشحال ميشم بهم سر بزني


عسل
ساعت15:39---2 مرداد 1391
وقتی بارون میاد حضور خدا بهتر حس میشه!بارون یعنی نقطه چین تا خدا.....

شعرتون خیلی زیباست


فیروزه
ساعت22:21---1 مرداد 1391
دیشب گرسنه بود دختری که مرد!
چه آسان به خاک پس دادیمش...
و چه دردناکتر از مرگ او داستان مادرش که برای خریدن قرص نانی تن به هرزگی داد آنهم نه از روی هوس بلکه از اجبار.
همسایه اش زیارتش قبول...
حج رفته بود!


farzaneh
ساعت14:10---1 مرداد 1391
پشت پیـانو مے نشینـم

دست هـایـم بـﮧ آرامے حـرڪـت مے ڪـننـد

دو . . .

رِ . . .

مے . . .

فـا . . .

سـُل . . .

لـا . . .

سـے . . .

بلنـد مے شـوم ،

نـﮧ !!

هیچ نتـے جاے خـالے صـدایت را پـر نمے ڪـنـد !!


شكوفه
ساعت13:54---1 مرداد 1391
بسيار زيباست شعرتون
بببخشيد من مدتي به نت دسترسي نداشتم
مرسي از حضور شما


شب باراني
ساعت16:39---30 تير 1391

الهی ! من در تلاطم و سرگردانی به سوی تو می آیم ،

به سوی بزرگی که نابخشودنی های مرا می بخشد

به سوی کسی که زیر رگبار مهربانیش می لرزم

دستم را به سوی تو دراز می کنم

تا این دستان ناتوان مرا در دستان پر مهر خود جای دهی

دلم به وسعت بیکرانی تو تنگ است و خدایا ....

تو را می خواهد

تنها راه تسلی من ، ذکر نام توست

تو را دوست دارم و می پرستمت

ای وجود مملو از مهر....



فیروزه
ساعت15:48---30 تير 1391
عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک

سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم

به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست


fatima
ساعت13:57---30 تير 1391
سلام دوست گلم
خوهش میکنم بازم ببخشیدا آره وقعا قشنگه شعرت الان که با آهنگ خودش خوندم واقعا خوشم اومد
مرسی که راهنماییم کردی


شب باراني
ساعت11:49---30 تير 1391

هنگامی که دوستی را می یابی که تو را به خاطر خودت ، به خاطر رفتارت ،

خوش طبعی ات و شخصیتت دوست دارد ، یا چون از حسی که در حضور تو ،

نسبت به تو احساس می کند ، لذت می برد ، در این صورت با او صادق باش .

این شخص آیینه ی بهترین وجه توست .




fatima
ساعت23:07---29 تير 1391
سلام دوست عزیزم

مرسی از حضورت

شعرت قشنگه ولی نمیدونم چرا یا من بلد نیستم با آهنگ و وزن بخونم یا با عرض معذرت آهنگ و وزن نداره....شرمنده چون میخوام موفقتر باشی نظر واقعیمو گفتم امیدوارم ناراحت نشیپاسخ: سلام عموما" پیشنهاد و انتقاد و مخصوصا" انتقاد به نظر من یه هدیه است.ازاینکه بهم هدیه دادی ممنونم. و اما شعر «نقش تو» بر وزن مفتعلن مفاعلن - مفتعلن مفاعلن میباشد. اینباربااین ریتم بخوان بازاگه اشکال داشت اشکالشو برطرف میکنم.ممنونم گلم


paria
ساعت21:32---29 تير 1391
بعضی حرف ها رو نمیشه گفت.....



باید خورد....



ولی بعضی حرف ها رو نمیشه گفت...



نمیشه خورد....



می مونه سر دل.....



میشه دل تنگ...



می شه بغض...



میشه سکوت....



می شه همون وقتی که خودتم نمی دونی چه مرگته....


الهام
ساعت21:01---29 تير 1391
کودکان دیوانه ام خوانند و پیران ساحرم
من تفرجگاه ارواح پریشان خاطرم

خانه متروکم از اشباح سرگردان پر است
آسمانی در میان ابرهای عابرم

چون صدف در سینه مروارید پنهان کرده ام
در دل خود مومنم ، در چشم مردم کافرم


maryam
ساعت20:43---29 تير 1391
سلام خیلی قشنگ بود این پستت
ممنونم از حضور همیشگیت


فیروزه
ساعت19:49---29 تير 1391
برگرد....

یادت را جا گذاشتی

نمیخواهم عمری به این

امید باشم

که برای بردنش برمیگردی....


►▲باران عشــ❤ق▲►
ساعت18:57---29 تير 1391
▓۩▬►♥•۩▓۩▬►♥•۩▓۩▬►♥*•۩

ساناز
ساعت18:39---29 تير 1391

به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم
می شود استعفا دهم؟؟
کم اورده ام...


shaghayegh
ساعت17:08---29 تير 1391
____________.♥.
____________.♥♫♥.____________.♥. *
____آپم______.♥♫♥♫.______-.♥♫♥. *
____________.♥♫♥♫♥._-.♥♫♥♫. *
_____________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. *
______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. *
_.♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫ ♥. * . *
______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * ..
___________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * ..
____________.♥♫♥♫♥._-.♫♥♫♥. * . *. * . * ..
____________.♫♥♫♥.______-.♥♫♥. * .* ..
____________.♥♫♥.____آپم____.♥. * . *.
_____________.♥
____آپم______.♥.
____________.♥♫♥.____________.♥. *
____________.♥♫♥♫.______-.♥♫♥. *
____________.♥♫♥♫♥._-.♥♫♥♫. *
_____________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. *
______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. *
_.♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫♥♫♥♥♫♥♫ ♥. * . *
______-.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * ..
___________.♥♫♥♫♥♫♥♫♥♫♥. * . * . * ..
____________.♥♫♥♫♥._-.♫♥♫♥. * . *. * . * ..
____________.♫♥♫♥.______-.♥♫♥. * .* ..
_____آپم_____.♥♫♥.____________.♥. * . *.
_____________.♥


-:¦:- دریا -:¦:-
ساعت17:02---29 تير 1391
مـــَرآ دوســـت دآشـتـه بـآش ...

تــَجـربـه ام نَـــکـــُن ...

بَرآی آمـوخـتـــَن / ابـزآر/ خــوبـی نِیـسـتـَم ...


-:¦:- دریا -:¦:-
ساعت17:01---29 تير 1391
مـــــــــــن گـــــــمان ميــــــکردم

رفـــــــتنت ممـــــــکن نيســـــت

رفـــــــــــتنت ممـــــکن شــــــــد

بــــــــــاورش ممــــکن نيســــت ..


nika
ساعت16:41---29 تير 1391
امشب ای ناز چه دلتنگ نگاهت شده ام

باز ای مونس من چشم به راهت شده ام

برق چشمان تو امشب به سکوتم خندید

چون که دیوانه ی ان چهره ی ماهت شده ام


مسافر تنها
ساعت15:57---29 تير 1391
پا برهنه با قافله به نا معلوم میروم
با پاهای کودکی ام !
عطر برکه ها
مسحور سایه ی کوه
که می برد با خود رنگ و نور را !
پولک پای مرغ
کفش نو
کیف نو
جهان هراسناک و کهنه
و
آه سوزناک سگ !
سال های سال است که به دنبال تو میدوم
پروانه زرد،
وتو از شاخه ی روز به شاخه ی شب می پری
و همچنان..
حسین پناهی


elnaz
ساعت14:50---29 تير 1391
کاش انسان مثل شمع فقط یک شب زندگی می کرد...

اما در کنار پروانه اش!


ساز باران
ساعت13:32---29 تير 1391
خاطرات خیلی عجیبند؛
گاهی اوقات می خندیم،
به روزهای که گریه می کردیم!
گاهی گریه می کنیم؛
به یاد روزهایی که می خندیدیم …!!!


مریم
ساعت12:30---29 تير 1391
سلام.. اقا ایوب ..مرسی ازحضورتون تو وبلاگم.. و مرسی از شعر زیباتون ..



بی همگان به سر شود .بی تو به سر نمی شود ..

زیبا بود .. شعرتون .. موفق باشین


sozi
ساعت11:42---29 تير 1391
من با غزل مشکل ندارما!
منپورم غزل کلاسیک بود


بينام
ساعت10:03---29 تير 1391
سلام
شعرت زيبا بود دستت درد نكنه
ممنون كه آمدي


elahe & ramin
ساعت9:57---29 تير 1391
سلام.ممنون که به تولدم اومدین مرسی

سودابه
ساعت9:34---29 تير 1391


نسترن
ساعت9:30---29 تير 1391
تو مرا می خوانی،من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم،و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی تو مرا می فهمی،من تو را می خواهم،و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است

farzaneh
ساعت7:51---29 تير 1391

در دنیا هیچ چیز شگفت انگیز از احساس سهیم کردن
دیگران نیست ،
و هیچ شادیی نمی تواند با گرمای حاصل از عشق ورزیدن
برابری کند


تنهای پنهان
ساعت0:45---29 تير 1391
سلام.مطالب شما خواندنی ترند.موفق و پیروز باشید

شب باراني
ساعت0:32---29 تير 1391

مرا به یــــــاد مـــــــــاه می بری
که پرده ای سفیـد می کشد
به بـاورِ همیشه ای کبود

مرا به رقص نــور می بری
بشـــارت ستــــــاره ها
به کینه ی سیاه شب

مرا به شوق یک ترانه می بری
به صــــوت هر پرنده در بهــــار
به لطف غنچه ها و سبزه ها






مرا به سوی شعــــر می بری
و بوســـــــه های حک شده
به شعــــــــــر بی کلام من
چو جشنواره های واژه اند
که بی کــــــرانه می کنند
بضاعت کلام الکــــن مرا!




شب باراني
ساعت0:31---29 تير 1391

آنقدر به انتظار دستی از آسمان ماندیم!
که یادمان رفت
همین دست های کشدار کاغذی
هزاران مشت بر سرمان کوبیده اند!!

آنقدر راه های نرفته را گز نکردیم
که ندانستیم
آدم ها به اندازه نگاهشان
دستی می گیرند

آنقدر عاشق نشدیم
که باورمان نیست
می شود تو پرواز کنی
من زودتر برسم!


و آنقدر حرف هایمان را نزدیم
که سکوت...
از شعرهایمان هم
بیرون می زند




محسن نژاد
ساعت0:29---29 تير 1391
سلام آقا ايوب خوبيد؟
اين دفعه اومدم ولي اعصابم بهم نريخت .
با شعر زيبايت لذت بردم
البته بيت آخرش نشون مي دهد ايوب آقا چقدر كم اشتها است


شب باراني
ساعت0:29---29 تير 1391

قول داده ام
قول داده ام...
گاهـــــــی
هر از گاهـــــی
فانـــــوس یادت را
میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم
خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛
هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره
میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم
اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد



زهرا
ساعت23:37---28 تير 1391
مقصد …
مال ِ شهر ِ قصّه ی ِ بچّه گی ها ست …
دنیای ِ آدم بزرگ ها …
فقط جادّه دارد …!


nahid
ساعت22:21---28 تير 1391
سلام.ممنون از حضورتون در وبم.بازم بیاین خوشحال میشم.

فیروزه
ساعت19:49---28 تير 1391

اهای لعنتی...!

احساس

است هی شخم میزنی

مزرعه که نیست...!!


30ps
ساعت18:54---28 تير 1391


کوچه های قدیمی را باریک می ساختند تا آدم ها به هم نزدیک شوند حتی در یک گذر. . .
اکنون چقدر آواره ایم در این اتوبان سرد.



ساناز
ساعت18:13---28 تير 1391
خدا را دوست دارم !!!
حافظ را هم !!!
ولی خداحافظ را نه ..
دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری مرسی از اینکه به وبم سر زدی...


مهران
ساعت18:02---28 تير 1391
سلام

پس دیگه آپ میکنی و خبر نمیکنی؟؟؟

عجب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من آپم

منتظرت هسم


سعدزاده سید حسن.صهبا بیدگلی.
ساعت15:45---28 تير 1391
سلام
درود بر ایوب
غزل بسیار زیبایی بود
ستودنی چون صبر ایوب


mina
ساعت15:43---28 تير 1391
باز شب ماند و من و این عطش خانگی ام
باز هم یاد تـــــــو ماند و من و دیوانگی ام

اشک در دامنم آویخت کـــــه دریا باشم
مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم


elahe & ramin
ساعت15:06---28 تير 1391
سلام من تووبلاگم یه جشن تولدگرفتم خوشحال میشم توجشن مون شرکت کنید.منتظرحضورسبزتون هستم

سوگند
ساعت13:20---28 تير 1391
آنچه هستی هدیه ی خداوند به توست و آنچه که میشوی هدیه تو به خداوند است،

پس بی نظیر باش


sozi
ساعت11:28---28 تير 1391
+آقا اجازه؟خیلی خوب بود..اما الان دیگه این غزل های کلاسیک زیاد خواهان نداره..
البته شما صاحب اختیارید استاد


شكوه
ساعت10:20---28 تير 1391
ايوب جان منتظربم بازم بيا

شب باراني
ساعت10:09---28 تير 1391

بازنشستگی شیطان...

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟
بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی
خدا به سینه می زنی؟
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها،
آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم،
روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به
شیطان چه نیاز است؟ شیطان در حالی که بساط خود
را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت:

آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن،
نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت،
تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده
می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر شیاطینی ...!



sara
ساعت9:45---28 تير 1391
اگر در غروبي از تو پرسيدند : آن موجودي که يک زماني با تو بود که بود؟ بگو: دريايي از عشق که به هيچ ديده اي جز ديده ي من آشيان ندارد بگو : ديوانه اي بت پرست است که بتش را ديوانه وار دوست مي دارد بگو : عاشقي که از تمام دنيا دل کنده و تنها به من روي آورده بگو : مرا دلخوش خود مي داند و بدون من راضي به مرگ است و اگر از تو پرسيدند که دوستش داري؟ بگو : آري دوستش دارم webet kh khoshmele asisam

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: 1:45 :: توسط : ایوب طهمزی

درباره وبلاگ
اگر شـمشیر برگیری که جـان مـن براندازی خداراشاهدم گیرم که بی شمشیربنشینم
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی زیبا می شود اگر........ و آدرس ayoubtahmazi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 323
بازدید کل : 16704
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 1043
تعداد آنلاین : 1